فیلم Io Capitano داستان یک سفر خطرناک از آفریقا به اروپا است؛ نماینده ایتالیا در اسکار 2024.

سایت شماره یک:
من کاپیتان هستم مانند اولین فیلم آفریقای سیاه (آفریقای جنوب صحرا) که مورد توجه بین‌المللی قرار گرفت، یعنی فیلم دختر سیاه، از داکار در سنگال شروع می‌شود. و دقیقا مانند شاهکار عثمان سمبن که در آن وعده اروپا یک قهرمان جوان را وسوسه کرد تا از خیابان‌های پرجنب‌وجوش و جامعه گرم و صمیمی خود خارج شود تا مورد تحقیر و سوء‌استفاده قرار بگیرد، در «من کاپیتان هستم» نیز سیدو ۱۶ ساله و پسرعموی هم‌سن و سالش برای تحقق رویای خود راهی سفری پرماجرا برای رسیدن به سواحل ایتالیا می‌شوند. این فیلم از کارگردان ایتالیایی ماتئو گارونه که بیش‌تر با تریلر مافیایی گومورا Gomorra شناخته می‌شود، سفر این دو نوجوان را با جزئیاتی دردناک و بیرحمانه که گاهی رنگ و بوی یک داستان افسانه‌ای به خود می‌گیرد، به تصویر می‌کشد. با فیلیموشات و معرفی و نقد فیلم من کاپیتان هستم همراه باشید.

فیلم من کاپیتان هستم

داستان فیلم من کاپیتان هستم Me Captain درباره چیست؟
داستان فیلم من کاپیتان هستم Me Captain یا به ایتالیایی Io Capitano یک افسانه هومری است که سفر پرماجرا و مخاطره‌آمیز دو نوجوان به نام‌های سیدو و موسی را به تصویر می‌کشد که زادگاه‌شان داکار در سنگال را ترک می‌کنند تا خود را به اروپا برسانند. یک اودیسه معاصر که مسیرش از میان خطرات بیابان، دریا و تاریکی‌های روح انسان، می‌گذرد.

 

گارونه با همکاری تیمی از نویسندگان شامل ماسیمو گائودیوسو، ماسیمو چکرینی و آندره‌آ تالیافری، فیملنامه من کاپیتان هستم را براساس ایده‌ای از خودش نوشته است. چکرینی و گائودیوسو هر دو فیلمنامه‌نویسان باتجربه‌ای هستند و پیش از این سابقه همکاری با گارونه را داشتند. تالیافری نیز پیش از این به عنوان دستیار با گارونه در فیلم‌هایش همکاری کرده است. گارونه و همکارانش، فیلمنامه من کاپیتان هستم را براساس داستان مهاجرت واقعی برخی افرادی که از آفریقا به اروپا آمده‌اند، به نگارش درآورده‌اند.

 

بهترین فیلم ها با موضوع تبعیض نژادی

بازیگران و عوامل فیلم من کاپیتان هستم Me Captain

مجموعه‌ای از بازیگران ناشناخته و تازه‌کار در جدیدترین فیلم گارونه ایفای نقش کرده‌اند. سیدو سار که جایزه بهترین استعداد نوظهور را از جشنواره ونیز دریافت کرد، نقش اصلی فیلم است. ایساکا ساوادوگو، مصطفی فال و دودو سانیا، از دیگر این چهره‌های ناآشنا هستند. بازیگر تونسی هاشم یعقوبی که بخاطر بازی در فیلم‌هایی مانند مونیح Munich، یک پیامبر A Prophet، تیمبوکتو Timbuktu و بد حرف نزن Speak No Evil شناخته می‌شود، تنها بازیگر حرفه‌ای فیلم گارونه است.

فیلم من کاپیتان هستم

درباره کارگردان فیلم Io Capitano
من کاپیتان هستم، یازدهمین فیلم بلند داستانی ماتئو گارونه است. اگرچه گارونه اولین فیلم بلند خود را در سال ۱۹۹۶ ساخت، اما این شمشین فیلم او گومورا در سال ۲۰۰۸ بود که نام او را به عنوان کارگردانی خوش‌آتیه از سینمای ایتالیا بر سر زبان‌ها انداخت. این درام جنایی برنده ۵ جایزه از جوایز فیلم اروپا در سال ۲۰۰۸ شد و همچنین جایزه بزرگ هیئت داوران جشنواره فیلم کن را کسب کرد. گارونه ۴ سال بعد با فیلم واقعیت Reality دوباره برنده این جایزه از جشنواره کن شد. دو فیلم بعدی او، قصه قصه‌ها Tale of Tales – نخستین فیلم انگلیسی زبان او – و مرد سگی Dogman، هر دو در بخش مسابقه نخل طلای کن حضور داشتند. مرد سگی جایزه بهترین بازیگر مرد این جشنواره را برای مارچلو فونته به ارمغان آورد. پینوکیو (۲۰۱۹) آخرین فیلم گارونه بود که با بازی روبرتو بنینی در سال ۲۰۱۹ عرضه شد.
عوامل سازنده فیلم من کاپیتان هستم
فیلمبردار ایتالیایی، پائولو کارنرا، در اولین همکاری خود با گارونه، پشت دوربین من کاپیتان هستم حضور داشته است. نوستالژیا Nostalgia به کارگردانی ماریو مارتونه، خداحافظ لئونورا Leonora addio به کارگردانی پائولو تاویانی و ببر سفید The White Tiger به کارگردانی رامین بحرانی، از جمله آثار مطرح کارنرا به عنوان فیلمبردار هستند.

 

تدوینگر پرکار مارکو اسپولتینی که فیلم‌های کوتاه و سریال‌های زیادی در کارنامه خود دارد، من کاپیتان هستم را تدوین کرده است. اسپولتینی بیشتر بخاطر همکاری‌های مداومش با گارونه شناخته می‌شود. آن دو از نخستین فیلم کوتاه گارونه با یک‌دیگر همکاری داشته‌اند.

 

 

 

تاریخ پخش و انتشار فیلم من کاپیتان هستم Me Captain
فیلم من کاپیتان هستم Me Captain تقریبا با بودجه‌ای ۱۱.۲ میلیون دلاری به مدت ۱۳ هفته مقابل دوربین رفت. فیلمبرداری اصلی در داکار سنگال و بخش‌هایی از آن نیز در مراکش و ایتالیا انجام شد.

 

این فیلم اولین‌بار در هشتادمین دوره جشنواره فیلم ونیز در ۶ سپتامبر ۲۰۲۳ روی پرده رفت و از ۷ سپتامبر اکران خود را در ایتالیا آغاز کرد. من کاپیتان هستم نمایش موفقی در جشنواره ونیز داشت و شیر نقره‌ای بهترین کارگردانی را برای گارونه و جایزه مارچلو ماسترویانی (جایزه‌ای برای بازیگر نوظهور) را برای سیدو سار دریافت کرد. این فیلم همچنین یکی از ۱۵ اثر راه یافته به لیست نامزدهای رقابت بهترین فیلم خارجی زبان اسکار است.
نقد و بررسی منتقدان درباره فیلم من کاپیتان هستم
ایندی‌وایر | امتیاز: ۱۰۰ از ۱۰۰
لیلا لطیف | فیلم گارونه یک روح انسانی عمیق و کاملا تاثیرگذار در هسته خود دارد. دنیا نیاز دارد که به داستان سیدو و میلیون‌ها آدم واقعی دیگر مثل او توجه کند.

 

هالیوود ریپورتر | امتیاز: ۸۰ از ۱۰۰
لسلی فلپرین | در حالی‌که مناظر، به ویژه در بخش صحرای خشک و تشنه، خیره‌کننده هستند، دوربین کارنرا همیشه تمرکز خود را روی فیگورهای انسانی نگه می‌دارد؛ خواه گاه از فاصله‌ای دور شبیه نقطه‌هایی باشند که در شن و ماسه جابجا می‌شوند، و یا در نماهای نزدیکی که قاب عریض فیلم را پرمی‌کنند به تصویر کشیده شوند.

 

CineVue | امتیاز: ۸۰ از ۱۰۰
جان بلیزدیل | لحظاتی در روایت فیلم وجود دارد که تخیل گارونه به افسانه بسیار نزدیک می‌شود، در حالی‌که تصاویر آن واقعیتی بی‌رحمانه را نمایش می‌دهند. با اینحال، من کاپیتان هستم Io Capitano نگاه انسانی خود را از دست نمی‌دهد.

 

فیلم استیج | امتیاز: ۷۵ از ۱۰۰
اد فرانکل | من کاپیتان هستم چندان از بدبختی‌های سیدو بهره‌کشی نمی‌کند – هرگونه لاپوشانی وحشت‌های مهاجران در مسیرشان می‌توانست به یکپارچگی فیلم صدمه وارد کند – اما گارونه همچنان آن را از نگاه یک فیلمساز غربی به تصویر می‌کشد.
نقد فیلم من کاپیتان هستم برگرفته از سایت اسکرین دیلی
لی مارشال | سفر طولانی و دشوار دو مهاجر نوجوان سنگالی که رویای رسیدن به اروپا را دارند در فیلم جدید و چشمگیر ماتئو گارونه به یک تلاش و ماجراجویی قهرمانانه تبدیل می‌شود. این فیلم با اجرایی قدرتمند از بازیگری تازه‌کار به نام سیدو سار – یک نوازنده جوان که در تیک‌تاک طرفداران زیادی دارد – قصد دارد مسئله مهاجران اروپا را از سوی جغرافیایی دیگر آن ببیند و سختی‌ها و بی‌عدالتی‌هایی که اهالی جنوب صحرای آفریقا برای رسیدن به ایتالیا مجبور به تحمل آن‌ها هستند، به تصویر بکشد.

 

در ظاهر، این یک انحراف بزرگ برای کارگردان «قصه قصه‌ها»، «مرد سگی» و «پینوکیو» است. فیلم‌هایی که همگی قصه‌های افسانه‌ای تاریک با سبک بصری قدرتمند و حال و هوایی نئو-گوتیک هستند. با اینحال، واقع‌گرایی نخراشیده و بی‌رحمانه قصه من کاپیتان هستم با رگه‌های از سبک آشنای گارونه آمیخته می‌شود؛ لحظاتی از رئالیسم جادویی و سکانس‌های نمایشی پررنگ و لعاب. این فیلم در جشنواره ونیز تنها یک روز پس از یک اودیسه قدرتمند دیگر درباره مهاجرت، مرز سبز Green Border به کارگردانی آگنیشکا هولاند، به نمایش درآمد. اما من کاپیتان هستم با این قصه سیاه و سفید به سبک سینما وریته که در مرز بلاروس و لهستان اتفاق می‌افتد، بسیار متفاوت است. تنها در پایان فیلم گارونه متوجه می‌شویم او باری دیگر یک قصه افسانه‌ای ساخته است. داستان یک شاهزاده یتیم آفریقایی که در مسیرش به سمت خودشکوفایی و بلوغ با مجموعه‌ای از مرارت‌ها روبرو می‌شود و بر آن‌ها غلبه می‌کند.
این ماهیت دوگانه – ادغام خط داستانی‌ای مشابه فیلم در این جهان In This World مایکل وینترباتم درباره یک سفر مهاجرتی با یک اودیسه معنوی از توانمندسازی آفریقا -، می‌تواند همدردی مخاطبان اروپایی و فراتر از آن را برانگیزاند. عناوین روی صفحه، من کاپیتان هستم را به مجموعه‌ای از فصل‌های جغرافیایی تقسیم می‌کنند که طی آن پسرعموهای ۱۶ ساله، سیدو و موسی از خانه‌شان در داکار سنگال با عبور از صحرای بزرگ آفریفا به لیبی، جایی‌که آن‌ها با قایقی فرسوده در سفری خطرناک برای عبور از دریای مدیترانه تلاش می‌کنند، جابجا می‌شوند. سیدو با مادر و خواهرانش در خانه زندگی می‌کند. مطمئنا در خانه پر از گرمای آن‌ها کمی آشفتگی وجود دارد، اما خانواده با هم خوب به‌نظر می‌رسند و بخاطر عشق و علاقه میان‌شان پیوندی محکم دارند. زندگی  پرشور و سرزنده آن‌ها در موسیقی سنگالی‌ای که به گوش می‌رسد، انعکاس می‌یابد (پسرعموها علاقه‌مندان جویای نام موسیقی هستند که خودشان متن ترانه‌های‌شان را می‌نویسند).

 

این سیدو است که در ابتدا بی‌میل به‌نظر می‌رسد. موسی تنها پس از مشورت با یک روحانی پیر که دعای خیرش را بدرقه راه آن‌ها می‌کند، می‌تواند پسرعموش راضی کند تا با پول نقدی که اندوخته‌اند، سوار اتوبوسی به مقصد مالی و نیجر بشوند. هنگامی‌که آن‌ها با واقعیت‌های خشن سفرشان مواجه می‌شوند، شور و شوق جوانانه آن‌ها جای خود را به هراس و تاب‌آوری همراه با بی‌حسی می‌دهد. آن‌ها قبل از اینکه مجبور بشوند با پای پیاده از صحرا عبور کنند، توسط ارائه‌دهندگان کارت هویت جعلی و مرزبانان سرکیسه می‌شوند، اما بدتر از آن زمانی است که سرانجام به لیبی می‌رسند.

 

گارونه در طول جابجایی آن‌ها در صحرا، زمانی‌که سیدو سعی دارد به زنی که از شدت خستگی به زمین می‌افتد کمک کند، نخستین لحظه از دو صحنه جادویی خارق‌العاده فیلم را به تصویر می‌کشد. این دو سکانس که با ظرافت اجرا شده‌اند به جستجو و تلاش سیدو بعد از جدایی از موسی، درخششی افسانه‌ای می‌بخشند. زندانی که سیدو به همراه صدها مهاجر دیگر در شهر سبها در صحرای لیبی در آن گیر می‌افتند، با اتاق‌های شکنجه خود و مزایده بردگان، به شکل هولناکی واقعی به‌نظر می‌رسد، اما همچنین شبیه یک لانه هیولا، یک کلبه بابا یاگا (یک جادوگر افسانه‌ای) و مکانی از وحشت‌های تاریک است.

 

تصاویر غرق در رنگ پائولو کارنرا بر گرما و صمیمیت داستانی اشاره می‌کند که به‌نظر می‌رسد حتی در تاریک‌ترین لحظاتش امیدی نهفته است. در این مکان‌ها که هر روز مردم می‌میرند، در صحرا و تپه‌های شنی آن، حتی در سکوهای نفتی فراساحلی لیبی که در شب می‌درخشند و پسری ۱۶ ساله قایقی پر از آدم را از کنارشان عبور می‌دهد، زیبایی وجود دارد.
امتیاز سایت های سینمایی به فیلم من کاپیتان هستم Io Capitano
تا زمان آماده سازی مطلب

 

وبسایت میانگین امتیاز
IMDB ۷.۶ از ۱۰
کاربران متاکریتیک هنوز امتیازی ثبت نشده است
منتقدان راتن تومیتوز ۱۰۰ درصد بر اساس ۱۸ نقد
کاربران راتن تومیتوز هنوز امتیازی ثبت نشده است
منتقدان متاکریتیک ۸۲ درصد بر اساس ۶ نقد
مصاحبه با کارگردان فیلم
ماتئو گارونه: این فیلم باعث ‌شد کارهایی انجام بدهم که هرگز فکرشان را هم نمی‌کردم
آن‌ها اروپا را از طریق شبکه‌های اجتماعی‌ای مانند تیک‌تاک می‌بینند و آنچه دریافت می‌کنند یک نسخه صیقل‌یافته و پرزرق و برق از آن است. بنابراین بسیار انسانی و قابل درک است که درصدی از جوانان آفریقایی حاضرند جان خود را برای رسیدن به آنجا به خطر بیندازند. همچنین آن‌ها درک نمی‌کنند که چرا همتایان فرانسوی و یا ایتالیایی‌شان می‌توانند آزادانه برای تعطیلات به آفریقا سفر کنند، در حالی‌که تنها راه رسیدن آن‌ها به اروپا به خطر انداختن زندگی‌شان است. بی‌عدالتی عمیقی در این موضوع وجود دارد.
بعد از شنیدن داستانی که الهام‌بخش من بود، مدتی طول کشید تا به این قصه بپردازم. مدام آن را به تعویق می‌انداختم. من یک ایتالیایی و یک سفیدپوست هستم. این دنیای من نیست. این خطر وجود داشت که دچار اشتباه شوم و یا به‌نظر برسد که از آن سوء‌استفاده می‌کنم. فکرهای این مدلی زیادی از سرم می‌گذشت. سپس در یک نقطه خاص انگار خود این فیلم بود که من را انتخاب کرد. من از مسافرت کردن می‌ترسم، دوست ندارم پرواز کنم و دریازده می‌شوم. این فیلم باعث می‌شد کارهایی انجام بدهم که هرگز فکرشان را هم نمی‌کردم. من آن‌ها را انجام دادم زیرا در برهه‌ای خاص متوجه شدم که انگار این فیلم من را فرا می‌خواند.
این احساس را داشتم که بخشی از این سفر در تصورات غربی‌ها ناشناخته است. البته افرادی هستند که می‌دانند – یا باید بدانند – که یک سفر در بیابان، کمپ‌های بازداشت در لیبی و یک سیستم کامل از قاچاقچیان در این مسیر وجود دارند. این یک دنیای کامل است که به تصویر کشیده نشده. این موضوعی بود که من را وا داشت تا دوربینم را در زاویه آن‌ها قرار بدهم. برای آنکه اطلاعات بیش‌تری درباره آن‌ها کسب و با تجربه‌شان زندگی کنیم.
تگ های مرتبط

ارسال نظر