هوا چقدر سرده چه سخته تنهایی تموم دنیامی کجای دنیایی روزا تک و تنها هرشب من یلدا کابوس و حسرت شد معنای این رویا سردمه بی تو مردم ولی تو نه با منی نه فکر جبران دل نا امیده وقتش رسیده شروع لحظه های پایان شروع لحظه های پایان
مثه یه طعمه ام فراری همیشه هست ترس ِ یه قلاب هرچی که دست و پا زدم من میکشیدم پایین تو مرداب همیشه میترسم از اینکه نشه که حرفامو نفهمی
باب دلمی بس که تورو خوب کشیدن، چشمای تو تهرونو به آشوب کشیدن! باب دلمی بس که دل انگیز نگاهت؛ خطاطی ابروتو چه مطلوب کشیدن… دور من و موهای تو نیزار کشیدن؛ نای من و موهای تو بر دار کشیدن! هم موی من هم قد بالای تو رعنا؛ همسایه و همزاد سپیدار کشیدن…