نمیکنم

  • گریه نمیکنم نه اینکه سنگم؛ گریه غرورم رو به هم میزنه! مرد برای هضم دلتنگی هاش؛ گریه نمیکنه… قدم میزنه… گریه نمیکنم نه اینکه خوبم؛ نه اینکه دردی نیست نه اینکه شادم یک اتفاق نصفه نیمه ام؛ که یهو میون زندگی افتادم! یک ماجرای تلخ ناگزیرم؛ یک کهکشونم ولی بی ستاره یک قهوه که هرچی شکر بریزی؛ بازم همون تلخی ناب رو داره!